مهیلانفس من و بابامهیلانفس من و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
مامان معصومه مامان معصومه ، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
بابا محمدرضا بابا محمدرضا ، تا این لحظه: 33 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
هم دل شدن دلامونهم دل شدن دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
وبلاگمونوبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

دخمل مامان

خاطره ی واکسن 6 ماهگی و مظلومیتت

1393/9/1 18:37
619 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم عشقم خانمم

دخترم امروز اومدم از واکسنت که دو روز به خاطرش درد کشیدی برات بنویسم

چهارشنبه 93/08/28مامانی اینا ساعت 12شب رسیدن ماشالله بابایی 6ساعته اومده بود

فردای اونروز یعنی 5شنبه صبح ساعت 10 رفتیم مرکز بهداشت تا برای زدن واکسنت الهی برات بمیرم چقدر گریه کردی الان هم وقتی اون لحظه به یادم میفته گریم میگیره اشک از چشمات جاری شده بود و هق هق میکردی موقع زدن واکسن من رفتم بیرون وقتی گریه میکنی خودمو میرسونم و بغلت میکنم

اینبار هم وقتی بغلت کردم مثل همیشه آروم شدی اونجا یکم بهت شیر دادم بعد اومدیم خونه قطرتو دادم وخوابیدی ولی بعد از دو ساعت بیدار شدی و گریه کردی به خاطر پات وقتی تکونش میدادی دردش بیشتر میشد تا حالا این جور گریه نکرده بودی حوله سرد رو پات گذاشتیم و دوباره بهت قطره دادیم وآروم شدی تقریبا ساعت 4ونیم بود دیدم تب داری تبت38ونیم بود مامانی دست و صورتتو شست ولی نمیدونم چرا میلرزیدی من گریم گرفت گفتم ببریم دکتر ولی مامانی گفت الان قطره تاثیر میزاره همین جورم شد تبت پایین اومد 

دخترم برات دعای توسل گرفتم و نماز حاجت خوندم مامانی هم گفت دعای نور رو هم بخون اونم خوندم و فوت کردم به آب زمزم ودادیم خوردی دیگه تب نکردی ولی اصلا پاتو تکون نمیدادی خلاصه تا شب خوب بودی ولی از 2ونیم شب دوباره تبت رفت بالا شده بود38و8دیگه داشتم میمردم عصر اون روز به دکترت زنگ زدیم اون گفت اگه زیاد باشه میتونین شیاف استفاده کنین ولی چون من قطره داده بودم تا سه ساعت نمیتونستیم چیزی بدیم به همین خاطرهمش پاشویه میکردیم و تو هم اصلا خوشت نمیومد وشدید گریه میکردی الهی فدات شم تا ساعت 4ونیم تبت پایین نیومد میترسیدم خدای نکرده تشنج کنی واسه همین بردیمت پیش دکتر

دکتر هم گفت نگران نباشین تب واکسن تشنج نمیاره وقتی اینو گفت خیالم راحت شد اومدیم خونه تبت اومد پایین خوابیدیم خدا روشکر تبت قطع شد ولی پات خوب نشده بود که اونم چند بار حوله گرم گذاشتیم خدا رو شکر امروز بهتری و میخندی

منم از خنده ی تو خوشحالم دخترم نفسم فقط به این فک میکردم اگه مامانی نبود من نمیتونستم از عهده این کارا بیام مامانی تو این شرایط سخت فقط دل داریم میداد خدا سایه ی پدر ومادرمو از سرم بر نداره تو این مدت خیلی خسته شد کم خوابی کشید غذا درست کرد یعنی تو این دو روز خیلی خستش کردم از خدا میخوام کمکم کنه تا  تا عمر دارم کنیزشو کنم و لیاقت داشتنشو داشته باشم

از خاله انسیه هم تشکر میکنم اونم خیلی کمکم کرد در نگهداری تو در تمیز کردن خونه

از بابایی همین طور که به خاطر تو اون همه راهو اومد و از کارش زد تا تو واکسنتو بزنی دخترم تو باید همیشه سپاسگزار این دو فرشته باشی حتی اگه من کنارت نبودم

وقتی درد کشیدن تو رو میدیدم فقط شفاعت کل مریضا رو میخواستم تو هم کنار اونا

این واکسن بدنتو خیلی ضعیف کرده کلا بد غذا شدی فک کنم از استامینفونه هر چی میدم تو دهنت نگه میداری تا حالا چهار نوع برات سوپ درست کردم هیچ کدوم و دوست نداری همش تو دهنت نگهش میداری

از دوستام اگه کسی در مورد این کار مهیلا پیشنهاد داره بهم کمک کنه ممنون میشم اجرش با خدا

دخترم میبوسمت امیدوارم هیچ وقت مریضیتو نبینم و اون اشکات که همش از پلکات میریختن آمین 

دوســـــــــــــــــــــــــــت دارم محبتبوس

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (33)

مهزاد مامان عرفان
1 آذر 93 22:24
سلام عزيز. الحمدلله كه واكسنش تموم شد. عرفان البته زياد تب نكرد و پا درد هم اصلا نداشت. عزيزم به سوپش چي ميزني؟ ببين ارد برنج كه براي فرني هست و گوشت قرمز هويج و يكم نمك و ابليموي كم و سيب زميني رنده ششده يا ريز خورد شده رو باهم بزار خوب جا بيفته انشالله كه بخوره
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
منم همین چیزای که گفتی میریزم ولی آب لیمو نریختم فردا امتحان میکنم دعا کنید مهیلا م بخوره اگه خوب بشه دعاتون میکنم عرفان و ببوس
گیلدا
1 آذر 93 23:07
سلام خانمی گیلدا زیاد تب نکرد در حد نیم درجه دردم نداشت. فعلا بهش فرنی و حریره بده تا قوت بگیره بعد درد این دو روزه واسه سوپم گیلدا هم نمیخوره از مرکز بهداشت پرسیدم گفت اب لیمو ترش تازه یه کم توش بریز اما خیلی ترش نکن تا یک سالگی هم اصلا بهش نمک نزن نمک ضرر داره مرکز بهداشت میگفت تو کلیه اشون رسوب میکنه خدای نکرده مواظب مهیلا جون ما باش ببوسش
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام فرنی که اصلا نمیخوره بادام هم چون حساسیت داره دکتر گفت ندم آبلیمو هم امتحان میکنم دستت درد نکنه تو هم گیلدارو ببوس
مامان نگاری
2 آذر 93 10:37
سلام عزیزم خدا بد نده، مهیلا خوشکله بهتره؟ عزیزم طفلکی، خوب الان نسبت به قبل بزرگ تر شده و توقع نداره واکسن بخوره،قربونش بشم فردا نگاری هم واکسن داره براش دعا کن
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خانمی بله الان خوبه خدا رو شکر انشالله نگاری مثل مهیلا نشه
مامان علی
2 آذر 93 13:39
سلام.عزیزم.الهی فدای مهیلا جونم بشم که اونطور مریض شده بود...قربونش بشم.علی هم بدجور سرما خورده فعلا واکسنش موند واسه جند روز دیگه.. راستی علی هم هیچی نمیخوره به زور با سرنگ میریزم دهنش البته قطره قطره و بعد سرشو با لیزر یا اسباب بازیها گرم میکنم تا بخوره. درضمن تو سوپش آبلیمو بریزی میخوری...علی به زور آبلیمو دوقاشق میخوره...بووس واسه مهیلا و خودت گلم
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام مرضیه جون ممنون از پیشنهادات آره سرنگم راه حل خوبیه مهیلا تا واکسنش میخورد از وقتی واکسن زدیم نمیخوره من و مهیلا هم شما رو میبوسیم
ابجی سجا
2 آذر 93 22:03
آفتاب که می تابد، پرنده که میخواند، و نسیم که می وزد، با خودم می گویم؛ حتما حال دوستانم خوب است که جهان این همه زیباست.
مامان خانمی
3 آذر 93 8:16
بزرگ شدنت مبارک خانوم کوچولو
مامان مبینا
3 آذر 93 21:41
سلاااااام معصومه جون مبینا موقع واکسن زیاد تب نمیکرد. اخی فدای دخمل گلتون بشم که مریض شده انشالله زودی خوب بشه عزیزم بووووووووووووووووووووووس واسه جیگر طلا بازم بهت سر میزنم عزیز
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام ممنون از سرزدنتون ما منتظریم شما هم مبینای گل وببوسین
مامان مهنا
4 آذر 93 0:29
سلام عزیزم امان ازدست این کوچولوها مهنای منم غذانمیخوره که هیج شیررخودمم ففط توخواب میخوره نگرران نباش بزرگ میشن بالاخره به سوپش طعم بده حتما میخوره
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام گلم مهنا خوبه مهیلا هم به زور شیر میخوره مامان مهنا شاید مهنا هم ریفلاکس داره به دکترش بگین میبوسمتون
نوشین
4 آذر 93 8:43
آخی عزیزم طفلی چه دردی کشیده از طرف من ببوسش انشاا.. تا الان بهتر شده باشه
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام نوشین جان پسر ناز ما در چه حالیه ؟بله خدا رو شکر خیلی خوبه ممنون بهم سر زدی منم میبوسمت
مامان مبینا
4 آذر 93 16:13
سلام معصومه جون دخملی خوبه؟من که عاشق شدمه از طرف من ببوسش
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خانمی ممنون خوبه شما هم ببسوسین
مامان فاطمه سادات
4 آذر 93 17:58
خدا رو شکر که حال دخترمون بهتره عزیزم میتونی چند نوع از سوپی که برا مهیلا جون درست کردی به منم بگی ممنون میشم
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام چشم در اولین فرصت میام میگم
نوشین
4 آذر 93 19:14
راستش دو طرف مادر بزرگام دارن اما دکتر گفت برای من قند بارداریه
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
اهان پس اونوقت خوب میشه نگران نباش
مامانی و بابایی دخمل بلا
4 آذر 93 22:06
سلام مامانی گل و نازنین مهیلا جونم عزیز دلم رفتی واکسن زدی دردت اومد .... فدات بشم جیگر .... عوضش دیگه مریض نمیشییییییییییییییییییی ... دوست خوبم رمز رو برات خصوصی گذاشتم ....
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خانمی ممنون بهم سر زدین بله دیگه واسه سلامتیشونه بووووووس
مامان مبینا
4 آذر 93 23:27
سلاااام مامانی با افتخار لینک شدین شما هم اگه دوست داشتی منو لینک کن بووووووووس واسه دخمل گلتون شب بخیرعزیز
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
شماهم لینک شدین
ترنم
5 آذر 93 9:50
سلام عزیزم ش ماهگی خانم گل مبارک واکسنش عافیت تنش بشه ایشاله که دیگه هیچ وقت تو عمرش درد و تب نداشته باشه پس چرا عکس نزاشتی روی ماهشو ببوس
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خانمی ممنون انشالله امیرمهدی هم کنارش
مامان مبینا
6 آذر 93 11:47
سلام معصومه جون دخملی خوبه؟ از طرف من ببوسش عزیز
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خاله ی مهربون خداروشکرخوبن ممنون
مامان بهار
6 آذر 93 22:51
سلام عزیزدلم... خیلی خوشحالم که باهات اشنا شدم...با اجازت لینکت می کنم تا زودتر و بیشتر با هم در ارتباط باشیم...
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام منم همین طور منم شما رو لینک میکنم مواظب خودتون باشین
مامان بهارونگار
7 آذر 93 16:24
سلام دوستم .من اومدم با عکس بچه ها .بهمون سر بزن بوس واسه مهیلای گلممممم
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خوش آمدید الان اومدم
مامان مهدیس
7 آذر 93 18:10
عزیزم چه دخمل نازی دارین خدا حفظش کنه ایشاا... همیشه تنش سلامت باشه نازی مهیلا
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
ممنون بازم سر بزنین
arezoo
8 آذر 93 17:03
آخی مهیلا جونی. امیدوارم الان خوب خوب شده باشه. دلسای من خدا رو شکر تب زیادی نکرد و به خیر گذمهیلا رو سالم و خندون براتون نگه داره
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
خدا روشکر دلسا جان اینجوری نشده ممنون گلم بهم سر زدی
مامان مبینا
9 آذر 93 14:52
سلام حال دخملمون چطوره؟ بوووووووووووووووووووووووس
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خانمی بله خدا رو شکر خوب هست مبینای ناز ما چطوره?
مامان بهراد
9 آذر 93 23:01
سلام عزیزم خدا بد نده الهی هیچ وقت بی حالیش رو دیگه نبینی . 6 ماهگیش هم مبارک ایشالا همیشه با تن سالم زیر سایه پدر و مادرش بزرگ شه . عزیزم چرا اینقدر زود غذای کمکی رو شروع کردید آخه من هنوز به بهراد چیزی نمیدم ؟
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام گلم نه من زود شروع نکردم همون تو پایان شش ماهگی از طرف من بهراد رو ببوس
مامان الیار
10 آذر 93 9:15
مهيلا جون 6 ماهگيت مبارک عزيزم. قربونت برم که اينقدر اذيت شدي. اميدوارم ديگه هيچ وقت مريض نشي. هميشه تنت سالم و سرزنده باشي گلم.بوووووووووس
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام ممنون انشالله الیارو ببوسین
مامان نی نی کوچولو
10 آذر 93 19:22
وای الهی خاله فدات بشه عزیزم.آره خانمی واکسن 6 ماهگی برای طاها هم خیلی بد گذشت.دقیقا طاها هم همینجوری شده بود همش تب میکرد و هیچی نمیخورد.هی گریه میکرد و نمیگذاشت هم پاشویش کنم.اون تا الان آخرین واکسنش بود دیگه.حالا منو غم گرفته واکسن 1 سالگیش چه جوری میشه.خدا نکنه که مثل اون موقع بشه.من تا خود صبح بیدار بودم .چون میترسیدم خدایی نکرده تشنج کنه.یعنی اون روز برام 1 سال گذشت تا صبح بشه.اه واقعا از تب واکسن بچه تشن نمیکنه؟چقدر خوب ولی باز هم باید مراقب بود.عسلم خاله اون پاهای اوف شده ات را کلی میبوسه
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام نگین جون طاها خوبه کجایی بس دلمون برات یه ذره شده بود خدا طاها رو برات حفظش کنه
فرشته كوچولوي ما
11 آذر 93 19:29
سلام مامان مهيلاجان ، ماشالا به مهيلا خانوم ، ايشالا صد و بيست ساله بشه ببخشيد ميشه بپرسم مهيلا يعني چي؟؟؟ ممنون ميشم بياي هم وبلاگمو ببيني و هم سوالمو جواب بدي
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام ممنون اومدم تا جواب سوالتوو بدم
مينا مامان اميرعلي
12 آذر 93 14:50
عزيزم اميرعلي هم بعد واكسنش خيلي لاغر شده و بد غذا....... نميدونم چيكار كنم؟؟؟
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام واقعا ولی به نظرم فرقی با سریه پیش نکرده ماشالله خوبه خدا حفظش کنه
مامان مبینا
12 آذر 93 18:18
معصومه جون سلاااااااااااام خدا رو شکر مبینای ماهم خوبه واقعا یه وروجک تمام عیار شده مهیلای گلم چطوره؟ تازگیا چه پیشرفتی داشته؟
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
خدا حفظش کنه مهیلا شکر خووبه تازگیا شیطون تر شده
مامان مبینا
12 آذر 93 18:19
معصومه جون کجایی هستی؟ تو هم مثل من هنوز که پست جدید نذاشتیه نکنه شاغل هستی عزیزم؟ مهیلا رو از طرف من ببووووووووووووووووووس
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام خانمی من اهل تبریز ساکن قم هستم نه شاغل نیستم وفت نمیکنم شما هم مبینا رو ببوسبن
مامان آرزو
17 آذر 93 11:23
ماشا اله چه نی نی نازی خدا حفظش کنه
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام ممنون لطف دارین
مامان مبینا
17 آذر 93 14:55
من اپمممممممممممممم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس واسه مهیلای نانازی
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
اووووووووووووومدم
مامان حديث
17 آذر 93 16:09
سلام معصومه جان دخمل گلتون چطوره؟ بهتر شده ان شاا...؟ آپيم بياين منتظريم بووووووووووووووووووووووس برا مهيلاي خوشگلم
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام عزیزم ممنون خوبه الان اومدم
مامان حديث
18 آذر 93 16:05
لبخند بزن و دنیا با تو لبخند خواهد زد سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دار دار خبردار حديث شده دندون دار.....
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
مبارکه مبارکه
مامان بهراد
18 آذر 93 20:26
سلام 6 ماهگیت مبارک عزیزم . ماشالابه گل دختری چه نازه . دیگه با این واکسنا قوی شدن. ایشالاکه الان خوب باشه . بهراد منم امروز واکسن زد خدا رو شکر خیلی تب نداره . ایشالا که خودت هم خوب شده باشی . ببوس خوشمل دخترو .
♥ مامان معصومه ♥
پاسخ
سلام ممنون انشالله بهراد ناز مثل مهیلا نشه تو هم ببوسش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل مامان می باشد