شش ماهگیت مبارک عسلم
دخترم عشقم وجودم
ماه گذشت و وارد ماه هفتم از زندگی شیرینت شدی خدا رو شکر
عسل مامان جیـــــــــــــــگر مامان شش ماهگیت مبارک حالا شدی نیم ساله
نفسم امروز نوبت واکسن داشتی ولی به خاطر دو دلیل موکل شد به 5شنبه اولی واسه سرماخوردگیه منه که نمیتونم هیچ کاری بکنم دوم هم به خاطر اینکه دلشو ندارم ببرمت و واکسنتو بزنم این بهداشتی هم که من تو رو میبرم مرد نمیزارن که من با بابا ببرمت واسه همین قراره مامانی اینا بیان اینجا با هم ببریمت
خوب امروز از زیر واکسن در رفتی
الان درست یه هفتست اومدیم قم از وقتی اومدیم سرما خوردم داشتم میمردم رفتم دکتر ولی به خاطر شیردادن به تو داروی خاصی بهم نداده به همین دلیل سرماخوردگیم زیاد طول کشیده فقط از خدا میخوام تونگیری توخونه همش ماسک میزنم و پیاز گذاشتم ولی تو اصلا نمیزاری ماسک رو صورتم باشه همش با دستت میکشی مخصوصا موقع شیر خوردن
الان تقریبا دو روزه بهت سوپ میدم دیگه فرنی دوست نداری وقتی میدم تودهنت نگه میداری نمیدونم تو کوچولو از کجا یاد گرفتی تو دهنت نگهش داری
از وقتی اومدیم قم چیزهای زیادی یاد گرفتی الان میتونی با روروئکت کل خونه رو دور بزنی وقتی هم میری کلی ذوق میکنی من و بابا هم از خوشحالی نمیدونیم چیکار کنیم
هروقت تنها میشی برمیگردی بعد خودتو به چیز مورد نظر میکشی اون روز بابا از دهنت یه تکه سیب در آورد که خودت از زمین پیدا کرده بودی و گذاشته بودی تو دهنت آی شیــــــــــــــــطوووووون
چند روزیه اصلا نمیتونی بخوابی نمیدونم تو خواب خواب بد میبینی یا یه جاییت درد میکنه شایدم میخوای دندون دربیاری نمیدونم
حساسیتت خوب نشده میخواییم فردا ببریمت پیش دکترت ببینیم چی میگه
راستی دیروز رفته بودیم جمکران این اولین رفتنت به جمکران بود تو داخل مسجد تو رو گذاشتم رو بالشت که برده بودم بعد منم نماز خوندم و برگشتیم تو هم دختر خوبی بودی راستی موقع برگشتن من و تو سوار ماشینای مسجد شدیم ولی بی چاره بابا پیاده برگشت خخخخخ
فک کنم داری دندون در میاری آخه هر چی میدیم محکم گاز میگیری موقع شیر خوردن هم اول گاز میگیری بعد میخوری الهی دورت بگردم
دیگه برات بگم تازگیا پاتم میخوری قشنگ میگیری دستت و نوش جان میکنی خخخخ
قربون اون صورت نازت برم کیک این ماهگردتو خودم پختم
خب حالا بریم سراغ عکسا
اینجا من و تو سوار ماشین شدیم
خیلی دوست دارم انشالله سه تایی کنار هم زندگی خوب وخوشی داشته باشیم میبوسمت