یک ماهگیت مبارک
سلام نارگیلم خوبی دخملم قربون چشمات بشم
عسلم ماهگیت مبارک میدونم یه روز گذشته آخه میدونی نت تو دسترسم نبود خیلی تلاش کردم ولی نشد به هر حال صد سال به این سال ها
گلم امروز یعنی شنبه بردیمت پیش دکترت آخه گفته بود یه ماهگی ببریمت پیشش وزن و قد و دور سرت رو چکاب کرد خدا رو شکرهمه چیت نرمال بود یه کیلو به وزنت شش سانت به قدت و دو و نیم سانت به دور سرت از وزنت خیلی نگران بودم همش فک میکردم نکنه شیرم برات کافی نباشه؟
از شکم دردت ونفخت بهشون گفتم واون هم یه قطره داد راستی پریشب اینقدر درد داشتی که نگو الهی مامان فدات بشه همش میگفتم کاش این دردا رو من میکشیدم بابا خیلی کمکم میکنه شبا وقتی گریه میکنی بابا هم بیدارمیشه و رو شانش میخوابونتت
بابایی 5شنبه هفته پیش از مکه اومدن واست یه بلوز شلوار راحتی و چند تا وسایل دیگه آوردن دستش درد نکنه
دو روزه اومدیم خونه خودمون البته غذا رو میریم بالا خونه ی مامان جون و باباجون اونا هم خیلی خوشحال میشن وقتی میریم بالا
این روزا خیلی حال ندارم نمیدونم از چیه از خستگیه یا... همه بهم میرسن آخه همش رنگم میپره یا سر گیجه دارم خوب به هر حال
خوب دخملم واست چند تا عکس از یه ماهگیت میزارم تا ببینی چقد بزرگ شدی
خیلی دوست دارم هم من هم بابا عاشششقتیم