9 ماهگی فرشتم و روز عشق
سلام نفس مامان وجودم ببخش اینبار خیلی دیر آپ کردم کلی تو این مدت مهمون و مسافرتمون و...
اول از همه 9 ماهگیت مبارک چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود منتظر بودم تا 9ماه بگذره تا تو قدم های خوشگلتو بذاری زمین خدایا شکرت به خاطر این نعمت زیبات
ما نهمین ماهگردتو با یه یک روز تاخیر برگزار کردیم تا باروز عشق باهم باشه اولین روز عشقت کنار ما مبارک الهی فدات شم من
خووووووب.............
حالا از مهمونا دو هفته پیش مامان جون و باباجون به مدت 5روز مهمان ما بودن بعداز رفتن اونا دو سه روز بعد مامانی اینا با خاله رقیه و پسرخاله محمدرضا اومدن خونمون کلی خوووش گذروندیم
بعداز رفتن اونا هم به مدت 3شب رفتیم مسافرت به کیش که عکساش زیادن تو پست بعدی میزارم
خوب حالا نوبت تو کوچولو تو دیگه کل خونه رو سینه خیز میری ولی خبراز چهار دست و پا نیست از من میگیری وایمیستی بعد نشسته میفتی رو شکم دست زدنت شدید شده هروقت میگم دست دست دست میزنی
هنوز تو فارسی و ترکی حرف زدن با تو موندیم تصمیم نگرفتیم ولی فک کنم باهات فارسی حرف بزنیم
راستی وقتی من باکسی تلفنی حرف میزنم خودتو میکشی وقتی میدم انقدر بامزه حرف میزنی که نگو
دخترم انشالله بعد دو هفته میریم تبریز به به من که خرید عید نکردم انشالله همشونو نگه داشتم واسه تبریز
راستی دخترم دو تا دندون از بالا درآوردی حالا دیگه همو رو گاز میگیری خخخ
آهان تا یادم رفته الان وبلاگمون 1ساله شد الان درست 1 ساله از خنده ها گریه ها مسافرت ها دردل هام برات مینویسم امیدوارم وقتی بزرگ شدی همشونو بخونی
خوب دخترم اینم اتفاقات این چند روز حاااالااا عکسها
راستی دخملم اون گل و بابا واسه من خریده بود توش پر از کاکائو قلب دار بود والبته یه ادکلن گرون
عاشقتممممممممممممممممممم مواظب خودت باااااااااش