یه روز خوب
سلام دخملم مهیلای گلم خوبی مامان امروز منو وبابایی خسته شدیم چون خونه تکونی میکردم درسته بیچاره بابایی تموم کارار و انجام داد خونمونو جارو کردپتوها ملافه ها رو شست کابینتا رو تمیز کرد خلاصه تموم کارو رو انجام داد دستش درد نکنه منم تو استراحت کامل بودم تنها کاری که من انجام دادم تمیز کردن کمدها بود اون هم نشسته دیگه خونمون شده مثل دسته گلحالا آماده ایم بریم تبریزراستی دیروز رفتم جواب آزمایشمو گرفتم همش منفی بود خداروشکر به خاطر همین خوشحالی و ولادت خانم زینب بابایی دیروز شیرینی گرفت آخه بابایی عادتشه هر مولودی شیرینی بخرهبعداش تصمیم گرفتیم شامو ببریم پارک بخوریم آخه این روزا هوا خیلی خوبهخلاصه دیروز و امروز روز خوبی بود جات خالی عیبی نداره فندقم انشالله تو هم به دنیا بیای تو رو هم میبریم پارک تا تاب بازی کنیخوب عسلم مواظب خودت باش بازم میام واست مینویسم از اینجا من و بابایی میبوسیمت