مهیلانفس من و بابامهیلانفس من و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
مامان معصومه مامان معصومه ، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
بابا محمدرضا بابا محمدرضا ، تا این لحظه: 33 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
هم دل شدن دلامونهم دل شدن دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
وبلاگمونوبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

دخمل مامان

دو ماهگی دخملی و واکسن

1393/4/24 4:09
258 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم عمرم نباتم قند و عسلم خوبی مامان امروز اومدم با کلی خبر و اتفاقات زیاد اول از همه 

ماهگیت مبارک خدا رو شکر این ماهم به سلامتی پشت سر گذاشتی و وارد ماه شدی ما یه کیک کوچولو واست گرفتیم البته روز یکشنبه مصادف با میلاد امام حسن{ع}

           

اینجا داری شمع و با بابا فوت میکنی بوووووس

امروزم بردیم واست واکسنتو بزنن آخ که چه روزی بود  دو قطره به دهنت ریختن ودوتا آمپول ناقابل یکی به ران راست و اون یکی به چپ اولی رو یکم فهمیدی دومی رو بیشتر ولی زیاد گریه نکردی آفرین به دختر قهرمانم

اما وقتی اومدیم خونه بعد از 2ساعت شروع کردی به گریه کردن پاتو که تکون میدادی جیغت میرفت تا کجا شیرم نمیتونستی بخوری خدا رو شکر تبم زیاد نکردی همش ناله میکردی و اصلا از طعم استامینیفون خوشت نمیومد ویه بار استفراغ کردی اینم عکست بعد از واکسن

تا ساعت 11شب همش خواب بودی ولی از 11شب به بعد یکم حالت خوب شد بیدار شدی وبازی کردی وپاتم تکون میدادی ومیخندی اینم عکست راستی یک شنبه هم بردمت پیش دکترت خدا رو شکر همه چیز عالی بود وزنت یه کیلو 200اضافه شده بود قدتم 60 سانت دور سرتم 39 ونیم

دیگه  جونم برات بگه .......

تولد امیر علی که روز5 شنبه بود تو از وقتی رفتیم خواب بودی تا صبح فردا الهی فدات شم که نمیخوای مامان تو مهمونیا اذیت بشه هر جا میریم میخوابی

دخملم تو بغل دایی امین میان بچه ها                                 دختر خواب آلود من

                                            

راستی عمه فریبا هم اومد خونه ی مامان حون اینا و ماهم رفتیم خونشون و دسته جمعی رفتیم واسه افطار بیرون مهدی هیلا پیتزا و کنتاکی تا یادم نرفته بگم که کلی واسه شما لباس آوردن دست گلشون درد نکنه

                           

 

                   

همش مبارکت باشه به منم یه تونیک و به بابا یه پیراهن اینم سوغاتی آمریکایی

 عزیز مامان دیگه داری من و بابا رو میشناسی هر وقت به ماشین سوار میشی همش به بابا نگاه میکنی و وقتی منم میبینی ازم شیر میخوای تازگیا هم یاد گرفتی وقتی گریه میکنی میگی مع مع اون وقت میفهمم گرسنه ای و شیر میخوای فدات بشم امروز از بس بهت شربت دادیم قبل از خوردن شیرت مثل پیشیا با زبونت لیس میزنی

خوب گلم اینا اتفاقات و شیرین کاری های این هفتت بود انشالله بازم میام و از شیرین کاریات مینویسم فعلا رفتم اینم یه بوس گنده از طرف کل هوادارات بوووووووووووووووووووووووس

 

پسندها (8)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان علی
24 تیر 93 10:19
سلام. دوماهگی مبارک..کادوهاتون مبارک...خدا رو شکر که از دست واکسن هم راحت شدی... بووووووووش
مهزاد مامان عرفان
24 تیر 93 11:33
عزیزم مبارکه پایان دوماهگی. رهایی از واکسن بخوبی و خوشی هم مبارکه. عزیزم خیلی دوستت داریم و منتظر عکسها و خبرای جدید هستیم. درضمن کادوها و لباسا هم مبارکه
مامان مهنا
24 تیر 93 14:17
دو ماهگي مبارك خانوم كوچولو خوش به حال دخترمون با اين لباساي خوشگل
مامان هلیا
24 تیر 93 15:19
خدا رو شکر که اذیت نشدی گل دختری ، سوغاتی ها هم مبارک مامانی
مامان نگاری
24 تیر 93 15:35
سلام دو ماهگی مبارک مهیلاگلی آفرین که برای واکسن مامانی رو اذیت نکردی
ابجی سجا
24 تیر 93 17:16
مامانی و بابایی دخمل بلا
24 تیر 93 18:34
سلام مامانی گل و مهربون مهیلا جون ممنونم عزیزم که اومدی و برامون کامنت گذاشتی نازنینم. عزیزم خیلی دخملی زیبایی داری . خدا نگهش داره برات گلم . 2 ماهگیت مبارکککککککککک مهیلا جونم . عزیزم شما از امروز جزء لینک دوستان ما هستی .
arezoo
24 تیر 93 18:39
خوش به حالت از واکسن راحت شدی من چند روز دیگه باید دلسا رو ببرم اینقد میترسم اذیت شه. دوماهگیش مبارک عزیزم
مامان بهراد
24 تیر 93 22:13
سلام مهیلا جون 2 ماهگیت مبارک چه خانم شدی ماشالا بزرگ شدی .
مامان علی
24 تیر 93 22:26
عزیزم چند دست برده بودم..تو حداقل پنج دست ببر.راستی ما هم فردا قبل از ظهر میریم واسه انتخاب عکس ها و یک دست لباس دیگه میبرم تا با اونا هم بگیره..خودش لباس نمیده...شما ساعت چند میرید؟؟ راستی قبل از رسیدن به عکاسی کاملا بهش شیر بده تو ماشین بزار شکمش سیر باشه و جاش خشک باشه اونوقت اونجا آروم میشه.راستی پوشاک خوشگل ببند به دخترت آخه وقتی از لختش عکس میگیره خوشگل بیفته...انشالله عکسهاش ناز باشه
ترنم
25 تیر 93 8:11
سلام دو ماهگی مبارک خانم خوشگله آفرین به این دختر قوی که واکسن میزنه و زود خوب میشه بدنش قوی تر میشه لباسات هم مبارک خوشگل خانم
مامانی و بابایی دخمل بلا
25 تیر 93 13:29
من از عمق وجود خود ، خدایم را صدا کردم , نمیدانم چه میخواهی ، ولی امروز برای تو ، برای رفع غم هایت , برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد . . . -------------------------------------------------------------------------- دستهای من دخیل دل پاکت ... مرا در این شبهای عزیز , نه به بهای لیاقت ، بلکه به رسم رفاقت , اول حلال و بعد هم دعا کن , وخدا کند که بدانی چقدر محتاج است ، نگاه خسته ی من بر دعای دستانت , التماس دعا عزیز دلم ...
مامان بهار
25 تیر 93 16:47
مامان مرجان
27 تیر 93 1:38
سلام معصومه جان آره خداروشکر گردنش خوب خوب شد اما هنوز بیرون رفتن هر 3 چهار روز یکباره! آب قند بهش میدم فایده نداره شاه اسپرم که گفتی چی هست؟از کجا بخرم؟؟ هر چند وقت به مهیلا گلی میدی؟؟چه جوری میدی؟؟
مامان ریحان
31 تیر 93 19:53
2 ماهگی دخترناز مبارک خدارو شکر که مرحله واکسن هم بخوبی سپری شد کادوهای دختری مبارک
مامان علی
1 مرداد 93 14:22
عزیزم دو بار به شماره ات پیام دادم اما جواب ندادی گلم....نگرانت شدم
مينا مامان اميرعلي
1 مرداد 93 18:23
مهيلا جوووووون خيلي خوشگله ماشاالله خاله يه سري به اميرعلي بزن!!!!!!!!!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل مامان می باشد