دو ماهگی دخملی و واکسن
سلام نفسم عمرم نباتم قند و عسلم خوبی مامان امروز اومدم با کلی خبر و اتفاقات زیاد اول از همه
ماهگیت مبارک خدا رو شکر این ماهم به سلامتی پشت سر گذاشتی و وارد ماه شدی ما یه کیک کوچولو واست گرفتیم البته روز یکشنبه مصادف با میلاد امام حسن{ع}
اینجا داری شمع و با بابا فوت میکنی بوووووس
امروزم بردیم واست واکسنتو بزنن آخ که چه روزی بود دو قطره به دهنت ریختن ودوتا آمپول ناقابل یکی به ران راست و اون یکی به چپ اولی رو یکم فهمیدی دومی رو بیشتر ولی زیاد گریه نکردی آفرین به دختر قهرمانم
اما وقتی اومدیم خونه بعد از 2ساعت شروع کردی به گریه کردن پاتو که تکون میدادی جیغت میرفت تا کجا شیرم نمیتونستی بخوری خدا رو شکر تبم زیاد نکردی همش ناله میکردی و اصلا از طعم استامینیفون خوشت نمیومد ویه بار استفراغ کردی اینم عکست بعد از واکسن
تا ساعت 11شب همش خواب بودی ولی از 11شب به بعد یکم حالت خوب شد بیدار شدی وبازی کردی وپاتم تکون میدادی ومیخندی اینم عکست راستی یک شنبه هم بردمت پیش دکترت خدا رو شکر همه چیز عالی بود وزنت یه کیلو 200اضافه شده بود قدتم 60 سانت دور سرتم 39 ونیم
دیگه جونم برات بگه .......
تولد امیر علی که روز5 شنبه بود تو از وقتی رفتیم خواب بودی تا صبح فردا الهی فدات شم که نمیخوای مامان تو مهمونیا اذیت بشه هر جا میریم میخوابی
دخملم تو بغل دایی امین میان بچه ها دختر خواب آلود من
راستی عمه فریبا هم اومد خونه ی مامان حون اینا و ماهم رفتیم خونشون و دسته جمعی رفتیم واسه افطار بیرون مهدی هیلا پیتزا و کنتاکی تا یادم نرفته بگم که کلی واسه شما لباس آوردن دست گلشون درد نکنه
همش مبارکت باشه به منم یه تونیک و به بابا یه پیراهن اینم سوغاتی آمریکایی
عزیز مامان دیگه داری من و بابا رو میشناسی هر وقت به ماشین سوار میشی همش به بابا نگاه میکنی و وقتی منم میبینی ازم شیر میخوای تازگیا هم یاد گرفتی وقتی گریه میکنی میگی مع مع اون وقت میفهمم گرسنه ای و شیر میخوای فدات بشم امروز از بس بهت شربت دادیم قبل از خوردن شیرت مثل پیشیا با زبونت لیس میزنی
خوب گلم اینا اتفاقات و شیرین کاری های این هفتت بود انشالله بازم میام و از شیرین کاریات مینویسم فعلا رفتم اینم یه بوس گنده از طرف کل هوادارات بوووووووووووووووووووووووس