اولین پست 93
سلام دخمل مامان مهیلای نازم خوبی فندقم عیدت مبارک صد سال به این سال ها انشالله زیر سایه خدا وامام زمان سالی پر برکت همراه با تندرستی داشته باشیم عسلم چند روزیه سیاتیکم گرفته از ساق پا تا کمرم اصلا نمیتونم راه برم همش لنگان لنگان میرم ذیگه امسال هیچ جا عید دیدنی نرفتیم من و بابایی امسال خونه بودیم
این جمعه بابا جون داره میره مکه خوش به حالش این دفعه ی 10 یا 12 آخه باباجون مدیرکاروانه داره کاروان میبره اون دفعه که رفته بود برای من گردنبند کعبه آورده بود این دفعه گفته واسه دخمل نازم میاره هورا
نازنینم ببخش این روزا کم میام برات پست میزارم یکم سرم شلوغه تا اون جایی که امکان داره میام برات مینویسم این روزا خیلی داره ورجه وورجه میکنی بعضی موقعه ها هم سکسه میگیری الهی من فدای سکسه هات شم دیگه خیلی دلم برات یه ذره شده همش میگم کی میای بغلت کنمدیگه چیزی نمونده خیلی دوستون دارم هم تو رو هم بابایی رو فدای هر دوتاتون شم از اینجا میبوسمتون