سفرشمال و اتفاقاتمون😗😉

سلام دخترنازم مهیلام امروز شهریور۵ /۹۶ هست وما تقریبا ۵ روزه از تبریز برگشتیم تقریبا یک ماه تبریز بودیم
فک کنم تقریبا ۵ مردادبا قطار رفتیم تبریز تا هفته ی بعدش با مامانی اینا بریم شمال خدارو شکر سفر خوبی بود و به هممون خوش گذشت ولی بماند که چه اذیتهایی هم کردیولی اشکالی نداره همین که تنت سالمه شکر داره
بابا بعد سه روز با ما بودن خودش از عباس آباد با اتوبوس برگشت قم ومن وتو هم با مامانی اینا اومدیم تبریز که هم ماشینمونو بدن همم یکم تبریز گردی بکنیم ولی این چند روز شد دوهفته وبابا هم تک و تنها تو قم بود ولی خداروشکر بالاخره ماشینمونو دادن
ومن و تو و بابایی نازنین با ماشین جدیدمون آورد قم پیش بابا ولی تو هنوز به قم عادت نکردی و همش میگی بریم تبریزو پیش انسیه
دیروزم مثلا از نت بلیط گرفتی ساکتم بستی که میخوای بری همشم میگفتی تارت ملیمم بدین لازمم میشهیکم رفتی نشستی تو پلها بعد اومدی
کلا دختر احساسی و مهربون هستی کافیه من یکم ناراحت شم زود خودت میچسبونی و بوس و...️فدای دل مهربونت
من و بابا هرروز بهت نگاه میکنیم و میگیم وای دخترمون چقدر بزرگ و خانوم شده
هرروزم با خودت خاله بازی میکنی و منم دیوونه ی خودت میکنی
امروزم یکم مریض شدی ابریزش بینی داشتی و بردم دکتر اونم گفت فعلا مریضیت تازه شروع شده خدا کنه توهمین ابریزش بمونه
اینم چندتا عکس




















اینم چندتا عکس از شمال و ...


اینم از ماشین جدیدمون
دوست دارم هوارتا