گذری بر گذشته
عسلم من و بابا محمدرضا در پاییز سال 87 ازدواج کردیم که من هنوز داشتم دیپلم میگرفتم یعنی 17ساله و بابایی 18ساله بود ما تو فامیل شده بودیم کوچکترین عروس وداماد بعد یک سال نامزدی ماه عسل رفتیم سوریه و بعد اون زندگی مشترکمون رو آغاز کردیم و بعد 4 سال زندگی تو تبریز به شهر مقدس قم اومدیم تا بابایی درسش رو ادامه بده آخه نازنینم بابایی درس طلبگی میخونه. بعد یک سال که قم بودیم با عنایت خدا در شب میلاد امام رضا(ع) برادر حضرت معصومه(س) فهمیدیم تو داری میای ...
نویسنده :
♥ مامان معصومه ♥
13:49