مهیلانفس من و بابامهیلانفس من و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
مامان معصومه مامان معصومه ، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
بابا محمدرضا بابا محمدرضا ، تا این لحظه: 33 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
هم دل شدن دلامونهم دل شدن دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
وبلاگمونوبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

دخمل مامان

دو ماهگی دخملی و واکسن

سلام نفسم عمرم نباتم قند و عسلم خوبی مامان امروز اومدم با کلی خبر و اتفاقات زیاد اول از همه  ماهگیت مبارک خدا رو شکر این ماهم به سلامتی پشت سر گذاشتی و وارد ماه شدی ما یه کیک کوچولو واست گرفتیم البته روز یکشنبه مصادف با میلاد امام حسن{ع}              اینجا داری شمع و با بابا فوت میکنی بوووووس امروزم بردیم واست واکسنتو بزنن آخ که چه روزی بود  دو قطره به دهنت ریختن ودوتا آمپول ناقابل یکی به ران راست و اون یکی به چپ اولی رو یکم فهمیدی دومی رو بیشتر ولی زیاد گریه نکردی آفرین به دختر قهرمانم اما وقتی اومدیم خونه بعد از 2ساعت شروع کردی به گریه...
24 تير 1393

روزهای من و دخترم

سلام عسلم جیگرم نباتم خوبی دخمل نازم الان که این و واست مینویسم 6 رمضونه امسال رمضون واسم با رمضونای دیگه دل چسب تره چون تو پیشمونی پارسال این موقع تو اصلا وجود نداشتی وخدا رو هزاران مرتبه شکر که امسال پیشمونی قربون شکل ماهت ما اول رمضون رفتیم خونه ی مامان جون وباباجون واسه افطاری و اونا واسه تو برای اولین سال رمضونت یه ساق شلواری کادو دادن و عمه جونت تاپ شورت خوشگل واست گرفته که عکساشو واست میزارم روز دوم هم به خونه ی مامانی و بابایی اومدیم که دو روز اینجا بودیم خلاصه میخوام ماه رمضون کجا مهمون شدیم واست بنویسم تا خاطره شه البته ما زیاد خونه خودمون نیستیم یا اینوریم یا اونور البته بیشتر اینور خونه ی مامانی چون من زیاد حو...
13 تير 1393

40 روزگی دخملی

سلام مهیلای من عمر من هستی من  امروز روزه شدی خوشحالم که داری بزرگ میشی انگار همین دیروز بود که یک ماهه شدی وچه زود 40 روزه شدی گلم این بار هم بابا پیش ما نیست چون قرار بود واسه 40روزگیت کیک بخریم آخه تو یه ماهگیتم بابا نبود عیبی نداره قراره وقتی 5شنبه برگشت یه کیک بگیریم اگه خدا بخواد این 5شنبه دیگه بابا داره برمیگرده پیشمون چون امتحاناتش تموم شده و این تنهایی لعنتی به پایان میرسه این دفعه بابا رکورد زده 10روزه رفته وما هم دلمون واسش یه ذره شده چند باری با وب دیدیمش ولی بازم دلم واسش تنگ شده باباجون هم رفته پیش بابا البته رفته بود تهران امروز رفته قم پیشش آخه عمه ی بابا از آمریکا اومده و اونم رفته بود استقبالش وقراره اونا ...
3 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل مامان می باشد