اولین نوروز مهیلا گلی
سلام عسلکم سلام وجودم خانمم عشقم الهی فدات بشم من خوشحالم که این سال یعنی سال 1394اولین بهار باستانیتو کنار ما بودی سفره ی هفت سینی که با تمام وجود برات درست کردم ودر کنار آن کلی عکس انداختیم البته سفره ی هفت سینی که تو نظرم بود نشد به خاطره ی مریضی تو روز اول عید فکرم مشغول شد ولی به هرحال قشنگ شد روز اول عید که خونه ی مامانی بودیم رفتیم خونه ی مامان جون و بعد از دیدن اونا کلی جا رفتیم خونه ی خاله ها دایی ها عمه و.... روز7فروردین هم با دوست بابا عموهادی باهم رفتیم ائل گلی عموهادی عاشق توست ولی تو همش تو بغلش گریه میکردی که آخراش باهم رفیق شده بودین که باید از هم جدا میشدیم تو ائل گلی بستنی خوردیم که عموهادی خرید...
نویسنده :
♥ مامان معصومه ♥
23:15