مهیلانفس من و بابامهیلانفس من و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
مامان معصومه مامان معصومه ، تا این لحظه: 32 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
بابا محمدرضا بابا محمدرضا ، تا این لحظه: 33 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
هم دل شدن دلامونهم دل شدن دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه سن داره
وبلاگمونوبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

دخمل مامان

بعد از مدتها برگشتم😊

سلام دخترگل خودم الان در ماه مبارک رمضان هستیم واز ۱۷ رمضان اومدیم تبریز دخترگلم تو الان ۳ سالگیتو تموم کردی تولدتو در قم برگزار کردیم مامان و باباجون هم از تبریز اومدن واسه تولدتت نی نی وبلاگ ورژن جدیدی گذاشته که با تلگرام هم میشه پست بزارم انشالله از این به بعد میام و برات مینویسم خیلی خیلی دوست دارم عاشقتم ...
2 تير 1396

پایان شیر خوارگیت ❤❤❤

سلام دختر قشنگم فرشته ی نازنیم 💋امروز اومدم واست درمورد باز کردن از شیر برات بنویسم یادش بخیر دوسال قبل تو رو با تختت آوردن کنارم تا تو رو برای اولین بار شیر بدم شیری از وجود خودم 😳 یادمه پرستاره گفت چون وزنت زیاده باید بهت تند تند شیر بدم تا قندت نیاد پایین وقتی پرستار برای اولین تو رو روی سینم گذاشت و شروع کردی به خوردن یادم نمیره ولی چون من نوک سینم خوب نبود به سختی میخوردی ولی تلاشتم از دست ندادی درست تا دهمین روز به سختی میخوردی و از اونجاییم که اصلا دوست نداشتم شیر خشکی بشی تلاشمو میکردم درداشو تحمل میکردم که بالاخره موفق شدم که بخوری😉 بعداز واکسن دوماهگیتم دهنت آفت زد طوری که نمیتونستی شیر بخوری و منم همش گریه میکردم که گشنه موندی...
2 خرداد 1395

تولد دوسالگی رنگین کمان زندگیم مهیلام🎂

سلام فرشته ی قشنگم رنگین کمان من تولدت مبارک خوشگل مامان تولدت و یه روز زودتر گرفتم و البته سه نفری 😳 هیچ کس نیومد تولدت اما اشکالی نداره کلی برات تدارک دیدم و خیلیم خوش گذشت این از تبریک وبلاگ و اسمت تو متولدین امروز اونم از گروهمون تو تلگرام که اسم گروهو به نام اسمت زدن ممنون دوست جونیام❤❤❤ اینم از تولد رنگین کمان من قربونت بشم من💋💋💋 🎂🎂🎂🎂🎂🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎈🎈🎈🎈🎈🎈   انشالله از فردا هم پروژه ی شیرتو شروع میکنم امید بخدا🌹 ...
24 ارديبهشت 1395

سفرمون به مشهد💝

سلام دختر قشنگ و دوست داشتنی من  اومدم از سفر مشهدمون برات بنویسم این دومین سفرت به مشهد مقدس بود ولی فک کنم این مشهدت با اون یکی مشهدت بهت خوش گذشت ساعت پروازمون ۲۲ شب بود بابا از کلاس اومد و ساعت ۷ قمو ترک کردیم به سمت فرودگاه تهران ساعت ۸ نیم رسیدیم و تحویل بار و گرفتن کارت پرواز  تو وروجک هم از محیط بزرگ فرودگاه خوشت اومده بود همش این طرف و اون طرف میرفتی  بعد از مدتی سوار هواپیما شدیم اوایل خوب نشسته بودی ولی وقتی هواپیما ارتفاع میگرفت و گوشات گرفته میشد جیغ میزدی و دستتو میزاشتی رو گوشات خوبه این اولین پروازت نبود😰 خلاصه بعد یه ساعت رسیدیم مشهد و سوار تاکسی و پیش به سوی هتل  هتلمون تو امام رضای ۱۸ بود ...
6 ارديبهشت 1395

سال جدید و۲۳ ماهگی نباتم❤

سلام دوستای گلم و عسلک مامان مهیلام عیدتون مبارک انشالله سال خوبی رو داشته باشین ۲۳ ماهگیت مبارک فرشته ی نازم❤❤❤ دختر نازم ما 16اسفندماه راهی تبریز شدیم و هفته ی بعدش رفتیم ماکو چون گفته بودن جنسای ارزونی هست ولی ما چیزی پیدانکردیم و دست خالی برگشتیم برای همین خریدای عیدمونو از تبریز انجام دادیم امسال سفره ی هفت سین رو تو خونه ی مامان جون اینا پهن کردیم و چهارشنبه ی آخر سال رو خونه ی مامانی برگزار کردیم امسال هم مثل پارسال کلی عید دیدنی رفتیم و عیدی جمع کردی فک کنم 7 فروردین بود که با مامان جون اینا رفتیم آستارا و یه شب موندیم عوضش از اونجا کلی خرید کردیم و رفتیم دوست وبلاگیمونو نگین جون مامان طاها گلی رو دیدیم ولی چون طاها سر...
28 فروردين 1395

آخرین پست ۹۴

سلام گل دخترم الان درست ۱۰ دقیقه تا تحویل سال مونده دوست دارم فدات شم این سال هم با خوبی و خوشی به پایان رسید  این آخرین پست تو سال ۱۳۹۴ هست  اینم آخرین عکست از سال ۹۴ هست که تو تو خواب هستی ساعت تحویل ۸ صبح هستش ...
1 فروردين 1395

بعد سه ماه برگشتیم🙌

سلام دخترم ..سلام هم نفسم .فدای لبخندت بشم دنیای مامان میدونم خیلی خیلی دیر اومدم تا وبلاگت و آپ کنم ولی بالاخره اومدم فدات شم❤ اول از همه ۱۹ .۲۰ . ۲۱ ماهگیت مبارک خانم کوچولو 🌹 نمیدونی چقدر شیرین و بزرگ شدی وقتی بابا میره کلاس میگه دل کندن از تو براش سخته بس که تو از قندو عسل شیرینی😘 کلی کلمه و شیرین کاری یاد گرفتی که برات مینویسم قبل از نوشتن  بزار تاریخ این روز رو برات بنویسم امروز ۹۴/۱۲/۸ روز شنبه هست بله ماه اسفنده و کمتر از یه ماه مونده تا عید نوروز🙌 وقتی بابا میخواد بره کلاس میری بدرقش میکنی و بهش میگی بابای 🙋و بوس میفرستی🙇 باباهم برات قربون صدقه میره و میگه چی میخوای برات بگیرم و تو هم بهش میگی سا یعنی آدامس همون ساکز ...
8 اسفند 1394

18 ماهگی مهیلام

سلام دخترم قند عسلم یک و نیم سالگیت یا همون 18 ماهگیت مبارک مهیلا باورم نمیشه که اینقدر زود بزرگ شدی الان تقریبا 5ماه دیگه 2 سالگیت هم تموم میشه عشق من کلی شیطون و بازیگوش و باهوش شدی کلی کلمه یاد گرفتی یعنی کلا طوطی شدی هرچی میگیم تکرار میکنی الان هم جمله ی دو کلمه ای میگی مثلا مامان بیا بابا بیا یا مامان فلان چیزو بهم بده الان دیگه عاشق حموم شدی همش گریه میکنی که ببرمت حموم کلمه ی حموم سختته بگی با دستات موهات و ماساژ میدی که یعنی ببرم حموم و موهاتو بشورم سشوار و جارو برقی هم برمیداری و جالب اینکه خودت صداشونو در میاری فدات بشم من کلا عاشق کارای خونه ای ظرف شستن و گرد گیری و مخصوصا ریختن کابینت که عاشق این کاری واکسن 1و ن...
3 آذر 1394

17 ماهگیت و اخبار این روزا

سلام سلام دخترم نفسم امروز 13آبان 1394 هستش وتو دخترم  ماهگیتو تموم کردی و وارد 18 ماه از زندگی شیرینت شدی دخترم انقدر اتفاق ها افتاده که نگو و نمیدونم از کجا برات بگم و بنویسم از رفتنمون به تبریز که گفتم با هواپیما رفتیم که خیلیم خسته شدیم ناسلامتی مثلا باید راحت بودیم ولی خسته و کوفته شدیم چون با اتوبوس رفتیم تهران و از اونجا با مترو رفتیم میدان آزادی و بیچاره بابا هم سه تا ساک با خودش حمل میکرد و خسته شد ولی اشکال نداره همین که سلامت رسیدیم کلیه بعداز رسیدنمون به تبریز و سروسامان دادن کارهای بازگشت مامان جون اینا درست در روز قربان حادثه ای در منا اتفاق افتاد که همه رو ناراحت کرد ولی خوشبختانه مامان جون و باباجون اینا سالم بود...
10 آبان 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل مامان می باشد