مهیلانفس من و بابامهیلانفس من و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
مامان معصومه مامان معصومه ، تا این لحظه: 32 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
بابا محمدرضا بابا محمدرضا ، تا این لحظه: 33 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
هم دل شدن دلامونهم دل شدن دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
وبلاگمونوبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

دخمل مامان

تولد دختر نازم

سلام دو روز مونده به تولدت به سرعت برق وباد خودمونو رسوندیم تبریز تا برات تولد بگیرم قبلا هم بهت گفتم که امسال میخام یه جشن بگیرم و یه چند نفرو دعوت کنم کلا ۲۱ نفر مهمون داشتیم خداروشکر تولدت به خیر و خوشی تموم شد و همه چیز باب میل خودم شد 😍 دختر قشنگم فرشته ی زیبام تولدت با تاخیر مبارک از وقتی تو اومدی شدی چراغ خونمون شدی خانوم خونمون من و بابا به داشتنت افتخار میکنیم و خیلی دوستت داریم❤️💜❤️💜 ماشین شارژی رو مامان جون و باباجون خریدن ماهم قراره برات دوچرخه یا اسکوتر بخریم انشالله بعد ماه رمضان مامانی ایناهم هزینه کیک و شیرینی دادن مبارکه گلم😍😍 کلی اتفاق هم افت...
19 خرداد 1397

❤❤❤

سلام جیگرطلای خودم خانومی خودم واسه عید که رفتیم تبریز از ۲۴اسفند و بعد از سه روز از رفتنمون واسه خاله انسیه تولد گرفتیم امسال با بابا تصمیم گرفتیم که بیشتر تو خونه ی خومون باشیم چون به احتمال زیاد برگردیم برای همیشه تبریز گفتیم یکم عادت کنیم چون یا خونه ی مامانی بودیم یا خونه ی مامان جون اینا که شکر خدا این تصمیمون هم جواب داد و یکم عادت کردیم واسه همین سال تحویل تو خونه ی خودمون سفره ی هفت سین چیدم و کنار هم تحویل کردیم😊 امسال ساعت سال تحویل عصر بود و ما هم چون قرار بود فردای تحویل بریم مسافرت بعد از تحویل رفتیم خونه ی مامانی اینا که هم خدافظی کنیم هم عیددیدنی بعد از اون ظهر اون روز حرکت کردیم به سمت قزوین یکم اونجا رو گشتیم و بعد سه س...
19 خرداد 1397

جیگرطلا😍

دخترم امروز ۳۰بهمن۹۶هست وزمان و روزا و هفته ها دارن تموم میشن و کمتراز یک ماه تا آغاز سال جدید نمونده بهمنم داره تموم میشه و وارد ماه اسفند میشیم و تو روز به روز داری بزرگتر میشی و اخلاق و رفتارات داره تغییر میکنه اینبار اومدم بیشتر از رفتارات و کارات بگم اول از همه بگم تو دختر بسیار لجــــــــــبازی هستی و اصلا به هــــــیچ صراطی مستقیم نیستی وگاهیم یه دختر عصبی البته به ندرت گاهیم اصلا به حرفم گوش نمیدی لجبازیتو صددرصد شبیه بابات هستی چون مامان جون با دیدن کارات و رفتارات میگه کپ باباتی واین لجبازیت هم من هم خودت هم بابا رو اذیت میکنه ومن که عاشق رفتن به تبریز بودم الان موقع رفتن استرس میگیرم که خدایا مهیلا میخواد چه کارایی سرم...
1 اسفند 1396

بزرگ شدن مهیلا

سلام سلام هستی بخش مامان خوبی دخملم شرمنده این مدت نیومدم حس و حال نوشتن نداشتم تو هم که ماشالله شلوغ و لجباز شدی به عبارتی پدرمو در میاری تو این شش ماهی که نبودم یه بار تبریز رفتیم واسه محرم یه بارم من و تو ماه صفر رو با هواپیما رفتیم بعد از اونم چند روز پیش رفتیم یزد خداروشکر خوب بود گاهی فقط یکم بد خلقی میکردی ولی همیشه سفر خوبه بعدش به احتمال زیاد برای همیشه برگردیم تبریز اگه خدا بخواد و قسمتمون بشه بعد از عید بابا یه امتحان دوره ی قضاوت داره اگه انشالله قبول بشه بعد رمضان برگردیم واقعا برات سخت شده این غربت هفته ی پیشم مامانی اینا از تبریز اومدن قم همش دوروز بعدم رفتن دوماه بیشتر بود ندیده بودیمشون الانم رو پامی یک هفتست ...
15 بهمن 1396

سفرشمال و اتفاقاتمون😗😉

سلام دخترنازم مهیلام امروز شهریور۵ /۹۶ هست وما تقریبا ۵ روزه از تبریز برگشتیم تقریبا یک ماه تبریز بودیم فک کنم تقریبا ۵ مردادبا قطار رفتیم تبریز تا هفته ی بعدش با مامانی اینا بریم شمال خدارو شکر سفر خوبی بود و به هممون خوش گذشت ولی بماند که چه اذیتهایی هم کردی ولی اشکالی نداره همین که تنت سالمه شکر داره بابا بعد سه روز با ما بودن خودش از عباس آباد با اتوبوس برگشت قم ومن وتو هم با مامانی اینا اومدیم تبریز که هم ماشینمونو بدن همم یکم تبریز گردی بکنیم ولی این چند روز شد دوهفته وبابا هم تک و تنها تو قم بود ولی خداروشکر بالاخره ماشینمونو دادن ومن و تو و بابایی نازنین با ماشین جدیدمون آورد قم پیش بابا ولی تو هنوز به قم عادت نکردی و همش می...
5 شهريور 1396

این روزا

سلام عزیزدل مامان دختر شلوغ و شیطون و صدالبته لجبازم امروز روز چهارشنبه هست و ما درقم هستیم واگرخدا بخواد فردا میخواییم با قطار برگردیم تبریز یه دوهفته اونجاییم والبته از اونجا هم میریم شمال سلمان شهر ️ این روزا خیلی دختر شلوغ و شیطون شدی و حرف گوش نکن واقعا اذیتم میکنی توهم به هرحال حق داری اینجا غریبی تنهایی ولی از اینورم من تحمل ندارم خلاصه... دیروز روز دختر بود و ولادت حضرت معصومه روزت مبارک فرشته ی کوچولوم دوروز پیشم رفتم آتلیه و عکسامونو گرفتم زیاد راضی نبودم ولی واسه یادگاری خوبه دیروزم رفته بودیم با دوستام سینما و شام و تولد پسر مربیمون بود کلی خوش گذشت ولی آخرش تو لجبازیات گل کرد و اونجا اذیتم کردی و میگفتی نمیام بری...
4 مرداد 1396

این روزای ما

سلام سلام صدتا سلام دخترگلم مهیلا الان تقریبا۵ روزه اومدیم قم اینبار و برای بار اول با قطار اومدیم بابا بلیطارو واسه شب گرفته بود قشنگ خوابیدیم صبح هم وقتی بیدارشدیم نیم ساعت بعد رسیدیم تهران از اونجاهم سوار قطار قم شدیم اومدیم خونمون چون ماشینمون رو فروختیم و یه ماشین جدید اسم نویسی کردیم و گفتن فعلا مرداد میدن خیلی سخته بی ماشینی وبرای چی اینبار زودتر از همیشه برگشتیم قم: لطف خدا شامل حالمان شد ویک شانس در خونمون و زد وبابا تو آزمون ورودی قوه ی قضاییه قبول شد فعلا ۸ ماه باید درس بخونه که ببینیم انشالله خدا چه قسمتی برامون مقدور کرده تو این مدت من تورو هرروز میبرم پارک تا احساس تنهایی و غریبی نکنی چون همش میگی اینجا بده چرا منو ...
14 تير 1396

جلفا❤️

سلام وروجکم خوبی امروز روز سه شنبه ۶تیر۱۳۹۶هست وروز بعدی عید فطر انقدر شلوغ و شیطون شدی بعضی وقتا دیگه از دستت کلافه میشم شلوغ که میگم خیلی خیلی شلوغ دیگه اینبار تو تبریز همو رو کلافه کردی بگذریم امروز با مامانی اینا رفتیم جلفا اول رفتیم تو باغ و کلی زرد آلو چیدیم بعدم که رفتیم بازار گردی برات دوتا شلوار راحتی خریدم و یه جفت جوراب انقدر شلوغ بود جلفا که مجبور شدیم زود حرکت کنیم زود هم حرکت کردیم ۱ ساعت تو ترافیک موندیم خلاصه روز خوبی بود بگذریم که چقدر تو ماشین اذیتمون کردی فردا هم مهمونی پسرایسان انشالله اگه عکس بندازم میزارم برات عاشقتم شیطون خودم ️ ️ ️ اینم فقط یه عکس از امروز اینم پسر آیسان اس...
7 تير 1396

روز آخر ماه رمضان

سلام دخترک نازنینم امروز بابا مارو برد افطاری مهمونی اول رفتیم ائل گلی کلی خوشت اومده بود از آب پارک چون کشتیا هم داشتن روی آب حرکت میکردن فک میکردی دریاست بعدش همش ازخودت مدل میدادی که عکس بندازیم بعدازاون هم رفتیم کبابی باغلارباغی نزدیک کافی شاپ وحید کباب خوردیم خلاصه روز خوبی بود فردا هم عید فطر هست میخواییم بریم نماز عید فطر جمعه هم به احتمال زیاد برگردیم قم دوست دارم عشق وروجک خودم ...
5 تير 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل مامان می باشد